نقص کنترلگری
و این هم یک نگاه بیپرده، و رُک به نقص کنترلگری — همون رفتاری که با نقاب «دلسوزی» یا «مدیریت» میاد، ولی تهش خفهت میکنه.

⚪🟠🟡🔵🟢🟣🟤🔴⚫

⚪🟠🟡🔵🟢🟣🟤🔴⚫
دوستان عزیز. بیایید با هم یک نگاه بیپرده، و واقعی به این سؤال بندازیم :
که واقعاً
یا به زبان رُکتر :
میدونم موضوع سنگینه و شاید خودِت هم از دیدنش خسته باشی. تحقیر کردن دیگران زخمزنجیرهای میزنه که همِ جامعه و هم خودِ تحقیرکننده رو خراب میکنه.
یک نگاه بیپرده و بهروز به انواع انتقامجویی، به سبک شخصی خودم: رک، تلخ، واقعی، و با کمی طعنه.
🟡🟠🟢🔵🟣🟤⚫⚪
انتقامجویی یه جور خوددرمانیِ شکستخوردهست. تو زخمی شدی، درد کشیدی، و حالا فکر میکنی با زدنِ طرف مقابل، دردت آروم میشه. ولی نه، نمیشه. انتقام مثل نوشیدنِ سم برای مجازات کسیه که بهت آسیب زده. تو مینوشی، اون شاید حتی نفهمه.
🟡🟠🟢🔵🟣🟤⚫⚪
پرخاشگری
تعریف نقص پرخاشگری
پرخاشگری یعنی استفاده از کلام، رفتار یا ساختار برای تحمیل درد، ترس یا کنترل بر دیگری بهجای حل مسئله یا تعامل محترمانه. پرخاشگری هدفش اصلاح نیست، هدفش برتری یافتن یا تخریب توانِ طرف مقابل است.
---
بیاحترامی اون لحظهای نیست که یکی داد بزنه یا فحش بده. نه، اونها فقط جلوههای سطحیان. بیاحترامی واقعی وقتی اتفاق میافته که طرف مقابلت تصمیم میگیره تو رو «کماهمیت» حساب کنه. یعنی حرفت شنیده نشه، مرزت نادیده گرفته بشه، یا حضورِت صرفاً ابزار باشه برای راحتیِ اونها.
🟠🟡🟢🔵🟣🟤⚫⚪
«مشکل ما این نیست که آدمها از محبتمان سوءاستفاده میکنند؛ مشکل این است که ما فکر میکنیم محبت یعنی کارت اعتباری بیسقف. هر بار که کسی میآید و ازت لطف میخواهد، تو هم مثل دستگاه خودپرداز لبخند میزنی و میگویی: "بفرما". بعد تعجب میکنی چرا آخر ماه هیچ چیزی برایت نمانده—نه انرژی، نه وقت، نه حتی احترام.
🟠🟡🟢🔵🟣🟤⚫⚪
نواقص رفتاری و اخلاقی
نقص سوءاستفاده
سوءاستفاده خانوادگی
سوءاستفاده خانوادگی یعنی هر رفتاری در محیط خانواده که بهصورت مکرر یا سیستماتیک قدرت، آزادی، سلامت جسمی یا روانی یک عضو را کاهش دهد تا منفعت دیگری تأمین شود.
🟠🟡🔵🟣🟤⚫⚪
سوءاستفاده یعنی گرفتن قدرت، منابع یا سلامتِ دیگری بهنفع خودِ خویش. انواعش در شکل، ابزار و زمینه متفاوت است ولی همهشان یک چیز را هدف میگیرند: کاهش اختیار و زیانرسانی به طرف مقابل.
حس خوبی نیست وقتی بفهمی دیگران از تو یا جامعهات سوءاستفاده میکنند؛ شناخت روشها اولین قدم برای محافظت از خود و ساختن روابط منصفانهتر است.
سوءاستفاده از دیگران یعنی گرفتنِ قدرت، وقت، یا احساسِ کسی بدون توافقِ شفاف و سپس توجیهِش با بهانههایی که فقط برای خودِ شما قابل قبولاند.
بیعدالتی فقط یک «اشتباه سیستمی» نیست؛ بیشتر شبیه یک ویروس نرمافزاریه که همهمون توی مغزمون نصب کردیم. ما عاشق اینیم که شعار عدالت بدیم، ولی وقتی پای عمل میاد، هرکسی دنبال اینه که یه تیکه کیک بزرگتر برای خودش برداره.
معلمی با معیارهای یکطرفه داستانی است برای درک بهتر معیارهای یک طرفه
در یک مدرسه کوچک روستای زیباکنار ، معلمی پرتجربه اما سختگیر به نام آقای نادری قواعدی دارد که به نفع خودش یا شاگردان خاصی اجرا میشود؛ نتیجه شکاف اعتماد، شورش خاموش بچهها و آینهای که جلوی او گرفته میشود تا ببیند چطور انصاف را از دست داده است.
---
- آقای نادری: معلم میانسالی با سابقه درخشان آموزشی و غرور حرفهای؛ بهظاهر طرفدار نظم اما در عمل معیارهای متفاوتی دارد.
- لیلا: دانشآموز زرنگ، آرام و چهارفصل، همیشه تلاش میکند اما فقیرتر از بقیه است.
- رضا: فرزند یک مسئول محلی، با نمرات متوسط اما حمایت ویژه و رفتار نرمتری از جانب معلم.
- باغبان مدرسه و والدین: ناظران خاموشی که کمکم صدای اعتراض را شکل میدهند.
---
آقای نادری قوانین کلاس را با لحنی قطعی اعلام میکند: تأخیر، تکالیف ناقص و بینظمی باید جریمه شوند. ابتدا همه از نظم استقبال میکنند اما خیلی زود مشخص میشود که وقتی رضا دیر میرسد یا تکالیفش ناقص است، برخورد ملایم و تذکر خصوصی نثارش میشود؛ اما لیلا برای همان خطا نمره کم، توبیخ و حذف فرصت شرکت در مسابقه داده میشود. بچهها گیج میشوند و حرفهایی زیرلبی درباره «دو قانون» به وجود میآید.
---
بیعدالتی آتش زیر خاکستر جمع میکند؛ لیلا خجالت میکشد اما پافشاری میکند، چند نفر از بچهها دیگر تمرکز ندارند، والدین جلسهای برگزار میکنند و برخی معلمان کوچکترین شواهد تبعیض را یادآوری میکنند. آقای نادری فشار را به عنوان حمله به اقتدارش تعبیر میکند و دفاع تند میکند؛ اما در یکی از جلسات عمومی، باغبان مدرسه یک دفتر یادداشت قدیمی را نشان میدهد که در آن آقای نادری زمانی که خودش دانشآموز بود، از استادانی که با او بیانصافی کردند، شکایت کرده بود.
---
در جلسهای که والدین و معلمان تشکیل میدهند، لیلا شجاعانه از تجربهاش میگوید و تفاوت رفتارها را مثال میزند؛ صدای او اتاق را پر میکند. آقای نادری ابتدا دفاع میکند اما وقتی مادر رضا، بهطور آرام، از نارسایی عدالت میگوید و دفتر قدیمی را نشان میدهند، آینهی خاطرات شکسته در دست او فرو میریزد. او برای اولین بار میبیند که همان آزاری که زمانی بر او رفته بود، حالا در عمل خود او تکرار شده است.
---
آقای نادری دست به اقدام میزند: معیارها را بازنویسی میکند، اشتباهات گذشته را جبران میکند، جلسههای ماهانه برای بازخورد عمومی ایجاد میشود و فرصت دوباره برای لیلا تنظیم میشود. اعتماد آسیبدیده آرامآرام بازمیگردد اما زخمها فراموشنشدنیاند؛ مدرسه یاد میگیرد که انصاف ساختنی است، نه فقط شعار.
---
وقتی یک نفر قدرت داوری دارد اما معیارها را دوگانه میکند، جامعه کوچکترین واحدش، یعنی کلاس، دچار فرسایش میشود. اصلاحِ معیارها نیاز به شجاعتِ دیدنِ خود دارد و جبرانِ واقعی تنها وقتی اتفاق میافتد که اهلِ قدرت، ابتدا مسئولیتِ خطاهایشان را بپذیرند و بعد رفتارشان را تغییر دهند.
نویسنده محسن سعیدپور