بیعدالتی یعنی وقتی قوانین فقط تا جایی خوبن که به نفع ما باشن. وقتی نوبت به دیگری میرسه، یکهو یادمون میافته «شرایط خاص» داریم. این نقص، مثل یه ترک روی شیشهست: اول کوچیکه، بعد کمکم کل شیشه رو میترکونه.
---
چند تصویر روزمره از بیعدالتی
- توی صف نانوایی، همه باید صبر کنن، ولی یکی با «آشنا» بودن میره جلو.
- توی اداره، کارمند ساده برای یک اشتباه کوچک توبیخ میشه، ولی رئیس برای اشتباه بزرگ فقط یک «جلسه دوستانه» میذاره.
- توی خانواده، بچه بزرگتر همیشه حق انتخاب داره، بچه کوچکتر همیشه باید «سازگار» باشه.
---
چرا این نقص خطرناکتر از چیزیست که فکر میکنیم؟
چون بیعدالتی فقط یک رفتار نیست، یک عادت میشه. وقتی یاد بگیریم عدالت رو خم کنیم، کمکم دیگه هیچوقت صافش نمیکنیم. و بدتر از همه: وقتی قربانی بیعدالتی میشیم، اغلب اولین فرصت که قدرت پیدا کنیم، همون بیعدالتی رو تکرار میکنیم.
---
نسخهی خودمونی برای درمان
- اول خودت رو لو بده:
کجاها داری از عدالت فرار میکنی؟ کجاها برای خودت استثنا میسازی؟
- قانون رو برای خودت سختتر بگیر:
اگر میخوای بقیه بهت اعتماد کنن، باید نشون بدی که برای خودت همونقدر سختگیری که برای دیگران.
- نه گفتن به امتیازهای ناعادلانه:
دفعه بعد که کسی خواست بهت «راه میانبُر» بده، رد کن. چون هر میانبُر ناعادلانه، یک چالهی عمیقتر برای همه میکنه.
- یادآوری کن که عدالت جذاب نیست:
عدالت همیشه هیجانانگیز نیست، مثل رژیم غذایی سالمه؛ شاید خوشمزه نباشه، ولی تنها راهیه که بدن (و جامعه) رو سالم نگه میداره.
---
جمعبندی
بیعدالتی نقصیه که همهمون درگیرش هستیم، نه فقط سیاستمدارها یا مدیرها. هر بار که برای خودمون استثنا میسازیم، داریم همون ویروس رو بهروان جامعه تزریق میکنیم. و تنها راه درمانش اینه که اول خودمون رو هک کنیم: صادقانه، بیرحمانه و بدون بهانه.
---
بیعدالتیِ معیارهای یکطرفه
بیعدالتی همیشه با یک مشت شعار قشنگ شروع میشه: «همه برابرند»، «قانون برای همهست»، «عدالت کور است». خب، دروغ. عدالت نه کور است، نه برای همه. عدالت معمولاً عینک دودی زده و فقط به سمتی نگاه میکنه که به نفع ما باشه.
معیارهای یکطرفه
یعنی همون لحظهای که میگی:
«قانون خوبه… ولی برای بقیه.»
برای خودت همیشه یه تبصره داری.
دیر رسیدی؟ «شرایط خاص داشتم.»
یکی دیگه دیر رسید؟ «بیمسئولیت و بینظم!»
این همون نقصیه که جامعه رو از درون میجوه:
همه میخوان استثنا باشن، هیچکس نمیخواد قانون رو برای خودش هم اجرا کنه.
---
چند تصویر روزمره از معیارهای یکطرفه
- رئیسی که میگه «کار باید دقیق و بهموقع تحویل بشه» ولی خودش جلسهها رو نیمساعت دیر شروع میکنه.
- پدری که بچهاش رو بابت دروغ گفتن تنبیه میکنه، ولی خودش هر روز دروغهای کوچک و بزرگ میگه.
- دوستی که ازت انتظار داره همیشه کنارش باشی، ولی وقتی تو نیاز داری، «سرش شلوغه».
---
چرا این نقص خطرناکتر از چیزیست که فکر میکنیم؟
چون معیارهای یکطرفه مثل زنگزدگیاند:
اول فقط یه لکه کوچیکه، بعد کل سازه رو میخوره. وقتی همه شروع کنن برای خودشون استثنا ساختن، دیگه چیزی به اسم «قاعده» باقی نمیمونه. و وقتی قاعده فرو بریزه، اعتماد هم میمیره.
---
نسخهی خودمونی برای درمان
- خودت رو گیر بنداز: دفعه بعد که خواستی برای خودت استثنا بسازی، همون لحظه بپرس: «اگه یکی دیگه همین کارو میکرد، چی میگفتم؟»
- قانون رو اول برای خودت سخت بگیر: اگر میخوای کسی بهت احترام بذاره، نشون بده که تو همونقدر به خودت سخت میگیری که به بقیه.
- نه به تبصرههای شخصی: هر وقت خواستی از زیر قانون در بری، بدون داری همون چیزی رو بازتولید میکنی که ازش شاکیای.
- یاد بگیر عدالت جذاب نیست: عدالت مثل سبزیجاته؛ شاید خوشمزه نباشه، ولی تنها چیزیه که بدن (و جامعه) رو سالم نگه میداره.
---
جمعبندی
معیارهای یکطرفه همون لحظهایه که عدالت میمیره و ریاکاری به دنیا میاد. همهمون این نقص رو داریم، ولی فرق آدمهای مسئول با بقیه اینه که حاضرن اول خودشون رو توی آینه نگاه کنن و بگن:
«باشه، نوبت منه که قانون رو رعایت کنم.»
---
نویسنده محسن سعیدپور