مثلث خودمشغولی
مثلث خودمشغولی: رنجش، ترس، عصبانیت
سه زمان، سه زهر، یک زندان ذهنی
در ادامه مطلب یک درک شخصی یک تعریف شخصی را درباره مثلث خودمشغولی نوشتم که مطالعه اون خالی از لطف نیست
مثلث خودمشغولی: رنجش، ترس، عصبانیت
سه زمان، سه زهر، یک زندان ذهنی
در ادامه مطلب یک درک شخصی یک تعریف شخصی را درباره مثلث خودمشغولی نوشتم که مطالعه اون خالی از لطف نیست
سنگهای رنج:
بیایید هر سنگ را به یک رنج تبدیل کنیم که بر روی دوش هایمان گذاشته ایم و کل روز آنها را با خود حمل میکنیم و این بخشی از یک زندگی پر از رنج است که در طول روز با ماست
نه فقط بهعنوان درد، بلکه بهعنوان داستانی که در تاریکی شکل گرفته و حالا اینها میتونن بخشی از یک زندگی پر از رنج باشد، یا حتی تبدیل بشن به نمادهایی در یک آیین روزانه برای رهایی و معنا.
---
رنجش نگرفتن یعنی قوی بودن، نه سرد بودن. یعنی بتونی وسط طوفان، آروم وایستی و بگی: «من انتخاب میکنم که زخمی نشم، حتی اگه درد رو حس کنم.»
این کار آسون نیست، ولی شدنیه. بیا با هم مرور کنیم که چطور میشه رنجش نگرفت، بدون اینکه احساساتت رو سرکوب کنی یا بیتفاوت بشی:
---
فراموش کردن رنجشها؟
نه کامل. ولی میشه کاری کرد که دیگه زندگیمون رو کنترل نکنن.
رنجشها مثل رد زخم روی پوستن. شاید محو بشن، ولی همیشه یه نشونهای ازشون باقی میمونه.
نکته اینه که اون نشونه، دیگه درد نمیکنه. فقط یه یادآوریه از چیزی که گذشت، و چیزی که ازش یاد گرفتیم.
پس چیکار میشه کرد؟ تو ادامه مطلب توضیحاتی دادم خوشحال میشم مطالعه کنید 🙏
---
رک، بیپرده و بدون تعارف بریم سراغ اصل مطلب. پس آماده باش، چون قراره با خودت صادق باشی، نه مهربون.
---نویسنده محسن سعیدپور
حالا بریم ببینیم با رنجش هایمان چه باید کرد
اگه نظری دارید بهام در میان بذارید خوشحال میشم نظرتون را بدونم و بخونم و بهشون بپردازم
رنجش، مثل خراش کوچکیه که اگه بهش رسیدگی نشه، تبدیل میشه به زخمی عمیق. کنار اومدن باهاش، نه یعنی فراموش کردن، نه یعنی بیاهمیت شمردن. یعنی یاد گرفتن، رشد کردن، و آزاد شدن. بیا مرحلهبهمرحله جلو بریم:
---
درد، یه سیگناله. نه یه نفرین.
> یه فریاده که میگه: یه چیزی مهمه. یه چیزی باید تغییر کنه. یه چیزی هنوز حل نشده.»
---
💥 درد یعنی چی؟ (محسن سعیدپور )
«اگه من تنبیهش نکنم، پس کی میکنه؟»
و مارک منسون با همون لحن بیرحم و صادقش میگه:
«تو دنبال عدالت نیستی، دنبال انتقام شخصیای. چون فکر میکنی درد تو باید یه قیمت داشته باشه.»
🔥 چرا فکر میکنیم باید خودمون تنبیه کنیم؟ (محسن سعیدپور )
بخشش آسون نیست، چون درد واقعیه. چون غرور لعنتیمون نمیذاره. چون گاهی بخشیدن، یعنی اعتراف به ضعف.
😤 چرا نمیتونیم کسی رو ببخشیم – محسن سعیدپور :
حالا که رنجش رو شناختیم، تجسمش کردیم، وقتشه بریم سراغ درمانش—اما نه با نسخههای نرم و لطیف.
با قلم محسن سعیدپور، یعنی با صداقت بیرحمانه، با تلخیِ مفید، و با این نگاه که:
اگه قراره خوب بشی، باید اول با خودت روراست باشی.
چرا باید رنجش بگیریم؟ چرا اصلاً این حس وجود داره؟
اگه بخوای فلسفی، روانشناختی، یا حتی اسطورهای نگاه کنیم، رنجش یه جور واکنش پیچیدهست به احساس بیعدالتی، بیتوجهی، یا خیانت.
ولی بذار یه لایه عمیقتر بریم—جایی که رنجش نه فقط یه واکنش، بلکه یه مکانیزم دفاعی روانه، یه جور محافظت از چیزی که برامون مقدسه.
((رنجش) )
دوستان حالا رسیدیم به رنجش—اون حس خاموش، سنگین، و گاهی زهرآلودی که مثل تهنشینشدهی خشم، سالها توی دل میمونه و هر بار که کسی بیخبر یه حرفی میزنه، دوباره اون بالا میاد.
«اگه قراره زخمت رو نگه داری، حداقل بدون داری باهاش چی میسازی.»