چرا به خداوند نیاز داریم؟
1. چون دنیا گهگاه بیرحمه، و ما دنبال معنا میگردیم
وقتی بچهای میمیره، وقتی بیعدالتی بیداد میکنه، وقتی تنهایی مثل یه زخم مزمن میمونه،
ما نمیخوایم فقط بگیم: «اتفاقه دیگه.»
ما میخوایم یه معنا پشتش باشه. یه نظم. یه چشم ناظر.
> «خدا، برای خیلیا، نه یه حقیقته، بلکه یه پناهگاهه از پوچی.»
---
2. چون انسان محدود و شکنندهست
ما نمیتونیم همهچیز رو کنترل کنیم.
نمیتونیم همهچیز رو بفهمیم.
و وقتی با مرگ، درد، یا بیپاسخی روبهرو میشیم،
نیاز داریم به چیزی بزرگتر از خودمون—تا حس کنیم تنها نیستیم.
> «خدا، برای خیلیا، یه راهه برای گفتن: من هنوز امید دارم—even اگه هیچچیز درست نباشه.»
---
3. چون وجدان، یه صدای بیرونی میخواد
ما میخوایم بدونیم که خوبی و بدی فقط قرارداد اجتماعی نیست.
که یه معیار بالاتر هست.
و خدا، برای خیلیا، همون معیار نهاییـه.
> «بدون خدا، اخلاق میتونه تبدیل بشه به ترجیح شخصی.
> با خدا، اخلاق تبدیل میشه به مسئولیت.»
---
4. چون انسان عاشق معناست، حتی اگه دردناک باشه
ما نمیخوایم فقط زندگی کنیم و بمیریم.
ما میخوایم بدونیم چرا زندگی کردیم.
و خدا، برای خیلیا، همون «چرا»ی بزرگه.
> «خدا، برای خیلیا، نه پایان داستانه، بلکه آغاز پرسشهاست.»
---
5. چون گاهی، فقط دعا کردن آروممون میکنه—even اگه هیچکس جواب نده
ما نیاز داریم حرف بزنیم با چیزی، کسی، جایی،
که قضاوت نکنه، قطع نکنه، و فقط باشه.
و خدا، برای خیلیا، همون گوش شنواست—even اگه سکوت کنه.
> «خدا، گاهی فقط یه آینهست که توی تاریکی، خودتو توش میبینی.»
محسن سعیدپور
---