وقتی زندگی لج میکنه
شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ |
محسن سعیدپور |
۰ نظر
زندگی قرار نیست اونجوری باشه که تو دلت میخواد.
نه چون تو کمتلاشی،
نه چون دنیا باهات دشمنه،
بلکه چون دنیا اصلاً نمیدونه تو کی هستی.
تو با یه مشت آرزو و نقشهی ذهنی وارد میشی،
ولی زندگی با یه پتک میاد وسطش.
میزنه زیر میز،
و تو میمونی با یه مشت تکهپاره از چیزی که فکر میکردی "قراره باشه".
و اونجا، دقیقاً همونجا،
جاییه که آدمها دو دسته میشن:
اونایی که میگن "پس دیگه هیچی"،
و اونایی که میگن "خب، حالا از نو".
از نو ساختن یعنی بدون نقشه، بدون ضمانت، بدون تشویق.
یعنی خودت باشی و یه مشت خاکستر،
و یه تصمیم لعنتی:
ادامه بدم، یا بسوزم؟
و اگه ادامه بدی،
نه قهرمان میشی، نه افسانه.
فقط یه آدمی میشی که بلد شده وسط درد،
یه جملهی درست بنویسه.
نویسنده محسن سعیدپور