نوشته های محسن سعیدپور

دست نوشته های شخصی محسن سعیدپور

نوشته های محسن سعیدپور

دست نوشته های شخصی محسن سعیدپور

نوشته های محسن سعیدپور

آثار شخصی محسن سعیدپور
دست نوشته ها و مقالات اختصاصی
کلماتم خانه‌ای‌ست برای آن‌هایی که در سکوت گم شده‌اند.
هر جمله، پنجره‌ای‌ست رو به درون

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

رهایی

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۳۲ ب.ظ | محسن سعیدپور | ۰ نظر

رهایی یعنی بفهمی که اون آدم، اون اتفاق، اون زخم،  

قرار نیست یه روز بیاد و بگه: «ببخشید، حق با تو بود.»  

و تو هم دیگه منتظرش نیستی.

 

> «رهایی یعنی بفهمی که زندگی بهت بدهکار نیست.  

> و تو هم مجبور نیستی تا آخر عمر، با قبض‌های عاطفیِ پرداخت‌نشده زندگی کنی.»

 

---

 

رهایی یعنی خسته شدی از قربانی بودن.  

از اینکه هر بار یه چیزی خراب می‌شه، برگردی به اون خاطره‌ی لعنتی و بگی: «همه‌ش تقصیر اون بود.»  

نه، دیگه نمی‌خوای اون زخم رو مثل یه مدال روی سینه‌ت بزنی.

 

> «رهایی یعنی بگی: آره، درد داشت. آره، حقم بود بهتر از این باشه.  

> ولی دیگه نمی‌ذارم اون درد، تصمیم‌های امروزمو کنترل کنه.»

 

---

 

رهایی یعنی بفهمی که بخشش، یه لطف نیست به طرف مقابل.  

یه لطفه به خودت.  

چون اگه قرار باشه هر شب با خاطره‌ی اون آدم بخوابی،  

حداقل بذار اون خاطره، یه مهمون باشه—not یه زندانی‌بان.

 

> «رهایی یعنی به خودت اجازه بدی که دیگه اون آدم رو توی ذهن‌ت اجاره‌نشین نکنی.»

 

---

 

رهایی یعنی بنویسی، فریاد بزنی، بسازی،  

ولی دیگه از دردت برای ساختن دیوار استفاده نکنی—  

ازش پل بسازی، حتی اگه لق باشه، حتی اگه زیر پات بلرزه.

 

> «رهایی یعنی بگی: من هنوزم زخمی‌ام، ولی دیگه نمی‌خوام زخمت رو پرستش کنم.»

محسن سعیدپور 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">