ترسهای عملکرد و پذیرش
ترسهای مربوط به عملکرد و پذیرش — همون ترسهایی که باعث میشن دستبهکار نشی، چون میترسی دیده نشی، یا بد دیده بشی.
ترسهای عملکرد و پذیرش
یا به زبان رکتر: وقتی بیشتر از اینکه بخوای کاری رو انجام بدی، میترسی که بقیه چی فکر میکنن دربارهٔ انجام دادنت.
1. ترس از شکست
تو میخوای شروع کنی، ولی مغزت میگه: «اگه خرابش کنم چی؟»
نقصش؟ باعث میشه هیچوقت شروع نکنی، و تهش شکست نخوری—چون اصلاً وارد بازی نشدی.
نسخه؟ شکست بخشی از مسیره، نه پایانش. اگه نمیخوای شکست بخوری، یعنی نمیخوای رشد کنی.
2. ترس از موفقیت
تو میخوای موفق بشی، ولی مغزت میگه: «اگه موفق بشم، مسئولیتها زیاد میشن، توقعها بالا میره.»
نقصش؟ باعث میشه خودت رو عقب بکشی، حتی وقتی آمادهای بدرخشی.
نسخه؟ موفقیت یه مرحلهست، نه زندان. اگه رشد کنی، میتونی مسئولیت رو هم مدیریت کنی.
3. ترس از مسئولیت
تو میخوای آزاد باشی، ولی مغزت میگه: «اگه مسئول بشی، دیگه نمیتونی فرار کنی.»
نقصش؟ باعث میشه همیشه نقش تماشاچی رو بازی کنی، نه بازیگر.
نسخه؟ مسئولیت یعنی قدرت انتخاب. فرار ازش یعنی واگذاری قدرتت به بقیه.
4. ترس از ارزیابی
تو میخوای دیده بشی، ولی میترسی که دیده شدنت با نمره، نقد یا مقایسه همراه باشه.
نقصش؟ باعث میشه هیچوقت خودت رو عرضه نکنی، حتی وقتی چیزی برای ارائه داری.
نسخه؟ ارزیابی فقط یه آینهست؛ تو انتخاب میکنی چطور نگاهش کنی.
---
5. ترس از دیده نشدن
تو تلاش میکنی، ولی میترسی که هیچکس نبینه، هیچکس نپذیره.
نقصش؟ باعث میشه انگیزهت وابسته به تأیید بیرونی باشه، نه رضایت درونی.
نسخه؟ دیده شدن مهمه، ولی دیده شدن واقعی از خودت شروع میشه.
جمعبندی⭐
ترسهای عملکرد و پذیرش مثل ترمزهای نامرئیان؛ نمیذارن حرکت کنی، حتی وقتی موتور آمادهست. اگه بذاری این ترسها زندگیت رو بچرخونن، تهش فقط یه نسخهٔ سانسورشده از خودت باقی میمونه.
اگه بخوای واقعی باشی، باید آماده باشی که گاهی شکست بخوری، گاهی نقد بشی، گاهی نادیده گرفته بشی. ولی تهش، تو حرکت کردی—و این یعنی زندهای.
«اگه فقط وقتی اقدام میکنی که مطمئنی موفق میشی، یعنی هیچوقت واقعاً اقدام نمیکنی.»
نویسنده✒️ محسن سعیدپور